☑️برند یعنی خوش قولی
👈برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
👈مردم معمولا میپرسند: «برند چیست؟». فرض كنید، برند قولهایی است كه به مشتریانمان دادهایم. قولهای ما دو بخش دارد: بخش اول، قولهایی كه دادهایم و بخش دوم، عملكرد واقعی ما است. پس موافقید كه اگر برند را مجموعهای از قولهای مختلف بدانیم، آن برند باید به تمامی قولهایش عمل كند
👈اما متاسفانه بسیاری از مدیران برند تصور میکنند میتوانند به مشتریان هدف برند قول بدهند ولی به آن قولها عمل نکنند چون به اشتباه تصور میکنند که مشتریان، قولهایی که به آنها دادهایم را فراموش میکنند
👈این در حالی است که اگر به وعدههای برندمان یا همان قولهایی که به مشتریانمان دادهایم، عمل نکنیم، بدترین ضربه را به جایگاه برندمان وارد میکنیم
👈پس اگر میخواهیم به یک برند قوی تبدیل شویم، باید «قولهایی بدهیم که متمایز از رقباست و برای مشتریان مهم است» و «در هر صورتی به آن قولها عمل کنیم»
👈برای مثال، شرکت فِدِکس به مشتریانش این قول را داده است: «هر بسته پستی که به ما تحویل بدهید را فردای آن روز به مقصد تحویل میدهیم»
👈مدیران فِدِکس به این قول به عنوان یک «شعار تبلیغاتی» نگاه نمیکنند بلکه تمام امکانات، واحدها و کارمندان شرکت را بکار میگیرند تا همیشه به این قول عمل کنند
👈پس یادمان باشد باید قولی به مشتریان هدف برندمان بدهیم که بتوانیم به آنها عمل کنیم، نه قولی که صرفا برای مشتری جذاب است و باعث میشود از ما خرید کند
https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
👈برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردمپسند» مینویسد:
👈مردم معمولا میپرسند: «برند چیست؟». فرض كنید، برند قولهایی است كه به مشتریانمان دادهایم. قولهای ما دو بخش دارد: بخش اول، قولهایی كه دادهایم و بخش دوم، عملكرد واقعی ما است. پس موافقید كه اگر برند را مجموعهای از قولهای مختلف بدانیم، آن برند باید به تمامی قولهایش عمل كند
👈اما متاسفانه بسیاری از مدیران برند تصور میکنند میتوانند به مشتریان هدف برند قول بدهند ولی به آن قولها عمل نکنند چون به اشتباه تصور میکنند که مشتریان، قولهایی که به آنها دادهایم را فراموش میکنند
👈این در حالی است که اگر به وعدههای برندمان یا همان قولهایی که به مشتریانمان دادهایم، عمل نکنیم، بدترین ضربه را به جایگاه برندمان وارد میکنیم
👈پس اگر میخواهیم به یک برند قوی تبدیل شویم، باید «قولهایی بدهیم که متمایز از رقباست و برای مشتریان مهم است» و «در هر صورتی به آن قولها عمل کنیم»
👈برای مثال، شرکت فِدِکس به مشتریانش این قول را داده است: «هر بسته پستی که به ما تحویل بدهید را فردای آن روز به مقصد تحویل میدهیم»
👈مدیران فِدِکس به این قول به عنوان یک «شعار تبلیغاتی» نگاه نمیکنند بلکه تمام امکانات، واحدها و کارمندان شرکت را بکار میگیرند تا همیشه به این قول عمل کنند
👈پس یادمان باشد باید قولی به مشتریان هدف برندمان بدهیم که بتوانیم به آنها عمل کنیم، نه قولی که صرفا برای مشتری جذاب است و باعث میشود از ما خرید کند
https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
Telegram
مدیریت و دیجیتال مارکتینگ_ تبلیغات
چکیده اطلاعات آموزشی مدیریت ودیجیتال مارکتینگ
عضویت در این کانال رایگان هست @drebusiness
عضویت در این کانال رایگان هست @drebusiness
☑️استراتژی بازاریابی سگپاکوتاه :
👈فرض کنید در اتاقی تنها هستید ناگهان صدایی شنیده می شنود. صدای پارس مداوم سگی از پشت در که بسیار پرانرژی و ترسناک است.
آنقدر بلند که گویی سگی به بزرگی یک خرس یا شیر پشت در قرار دارد. ترس وجودتان را فرا می گیرد و جرأت باز کردن در را ندارید. بالاخره از روی کنجکاوی تصمیم می گیرید در را باز کنید و نگاهی به پشت در بیاندازید تا صاحب این صدا مهیب را ببینید.
پس از این که در را باز کردید چیزی می بینید که انتظارش را نداشتید این صداها مربوط به یک سگ پاکوتاه است. صدای یک سگ پاکوتاه که شما بخاطر بلندی صدا و چالاکی و مداومت آن تصور موجودی عظیم الجثه را داشته اید.
📝این داستان تکنیکی است که در زمینه بازاریابی و تبلیغات از آن بعنوان سگ پا کوتاه یاد می شود. علت نامگذاری این تکنیک به دلیل تناقض بین جثه کوچک سگ پاکوتاه با صدای بلند و پرانرژی و چالاکی آن می باشد. این روش بیشتر توسط شرکت های نوپا یا شرکت هایی که توانایی مقابله با رقبا را ندارند و یا از امکانات کافی جهت مقابله با آن ها برخوردار نیستند استفاده می شود.
#استراتژی
#بازاریابی
#سگ_پا_کوتاه
📍
https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
👈فرض کنید در اتاقی تنها هستید ناگهان صدایی شنیده می شنود. صدای پارس مداوم سگی از پشت در که بسیار پرانرژی و ترسناک است.
آنقدر بلند که گویی سگی به بزرگی یک خرس یا شیر پشت در قرار دارد. ترس وجودتان را فرا می گیرد و جرأت باز کردن در را ندارید. بالاخره از روی کنجکاوی تصمیم می گیرید در را باز کنید و نگاهی به پشت در بیاندازید تا صاحب این صدا مهیب را ببینید.
پس از این که در را باز کردید چیزی می بینید که انتظارش را نداشتید این صداها مربوط به یک سگ پاکوتاه است. صدای یک سگ پاکوتاه که شما بخاطر بلندی صدا و چالاکی و مداومت آن تصور موجودی عظیم الجثه را داشته اید.
📝این داستان تکنیکی است که در زمینه بازاریابی و تبلیغات از آن بعنوان سگ پا کوتاه یاد می شود. علت نامگذاری این تکنیک به دلیل تناقض بین جثه کوچک سگ پاکوتاه با صدای بلند و پرانرژی و چالاکی آن می باشد. این روش بیشتر توسط شرکت های نوپا یا شرکت هایی که توانایی مقابله با رقبا را ندارند و یا از امکانات کافی جهت مقابله با آن ها برخوردار نیستند استفاده می شود.
#استراتژی
#بازاریابی
#سگ_پا_کوتاه
📍
https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بزرگترین غاردریایی ساحل مفنق جزیره هرمز😍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️زیبایی باورنکردنی تبت😍
اصل ۹۰ به ۱۰ چیست؟
این اصل میتونه زندگیتون رو متحول کنه، با دقت بخونید...
این اصل میگوید،۱۰ درصد زندگی خارج از کنترل، ولی ۹۰ درصد آن تحت کنترل ماست و خوب یا بد بودن آن به عکس العمل ما مربوط میشود. تأخیر ساعت پرواز هواپیما، خراب شدن ماشین یا فوت یکی از نزدیکان مان دست ما نیست، ما روی این ۱۰ درصد کنترلی نداریم ولی ۹۰ درصد باقی متفاوت است! نگذارید مردم روی زندگی شما تأثیر منفی بگذارند، هر عکس العملی میتواند بدترین شرایط را به بهترین شرایط تبدیل کند. به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشستهاید که یکدفعه دست دختر کوچکتان به لیوان چای میخورد و محتویات آن روی لباس شما میریزد. چیزی که اتفاق افتاده ابداً تحت کنترل شما نبوده است. اما کاری که شما بعد از افتادن این اتفاق میکنید همه چیز را مشخص میکند؛ شما عصبانی میشوید و سر دخترتان داد میزنید. او شروع به گریه کردن میکند.
حالا با خشم، همسرتان را به خاطر گذاشتن لیوان چای روی لبه میز دعوا میکنید و با عجله میروید بالا و لباستان را عوض میکنید و بر میگردید پایین. اما میبینید دخترتان به خاطر گریه کردن نتوانسته صبحانهاش را تمام کند و برای مدرسه رفتن آماده شود. سرویس دخترتان میرود! همسرتان باید سریع برود سر کار، شما ماشین را بر میدارید تا دخترتان را به مدرسه برسانید. چون عجله دارید جایی که باید با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنید با سرعت ۹۰ کیلومتر رانندگی میکنید. شما بعد از هدر دادن ۳۵ هزار تومان برای جریمه سرعت غیرمجاز با ۱۵ دقیقه تأخیر به مدرسه میرسید. دخترتان با عجله بدون خداحافظی به طرف در میدود. شما نیز با نیم ساعت تأخیر به محل کارتان میرسید، اما میبینید کیفتان را فراموش کردهاید! روز شما خراب میشود و همینطور خرابتر. بالاخره با خستگی بر میگردید خانه و بدیهی است که جو خانه مثل هر روز نیست و همسر و دخترتان از شما دلخور هستند و هرسه شما روز بدی داشتهاید. چرا؟ به خاطر عکس العمل شما هنگام صبحانه خوردن. چرا شما روز افتضاحی داشتید؟
الف تقصیر چای بود؟
ب تقصیر دخترتان بود؟
پ تقصیر پلیس بود؟
ت تقصیر خودتان بود؟
جواب قطعاً «ت» است. ریختن چای تقصیر شما نبود اما عکس العمل شما به ریختن چای تنها در همان ۵ ثانیه، روز شما را خراب کرد. حالا ببینید این روز میتوانست چگونه باشد؛ چای روی لباس شما میریزد. دخترتان خیلی ناراحت میشود. شما میگویید «عیبی ندارد عزیزم، دفعه بعد حواست را بیشتر جمع کن.» حوله را از روی صندلی بر میدارید و سریع میروید بالا، پیراهن دیگری میپوشید و کیفتان را بر میدارید و سریع میآیید پایین، در همین لحظه دخترتان را از پنجره میبینید که سوار سرویس شد و برای شما دست تکان داد. شما ۵ دقیقه زودتر به کارتان میرسید، به همکارانتان سلام میکنید و با نشاط و انرژی روی کارتان تمرکز میکنید. دو سناریوی مختلف، شروعهای یکسان، پایانهای خیلی متفاوت! چرا؟ به خاطر عکس العمل شما! اجازه ندهید اتفاقهای مختلف، روز و زندگی شما را مختل کند چون هر عکس العمل اشتباه میتواند ضرر زیادی به همراه داشته باشد. به شما میگویند شاید از کارتان اخراج شوید؟ به جای اینکه عزا بگیرید و بی خواب بشوید دنبال یک کار تازه باشید. قبول دارم وقتی واقعاً این موضوع پیش بیاید کار سختی است و نمیشود راجع به چیز دیگری حرف زد ولی سعیتان را بکنید. خواهید دید که قویتر و قویتر میشوید.
هواپیما تأخیر دارد؟ برنامه کاریتان را به هم زده است؟ به جای فحش دادن به زمین و زمان و اخم کردن به مهماندارها از وقتتان برای یاد گرفتن چیزهای تازه یا شناختن بقیه مسافرها استفاده کنید. گاهی این کارها که به نظر مسخره میآیند (مثلاً ً شناختن سایر مسافرها هنگام تأخیر پرواز) زندگیتان را طوری متحول میکند که خودتان باورتان نمیشود. فرصتهای خوب همیشه آن لحظه که انتظار دارید سر راهتان نمیآیند گاهی باید خودتان ماجرا جو باشید و آنها را پیدا کنید. عصبانی بودن و از روی عصبانیت رفتار کردن، همه چیز را بدتر میکند. اکنون اصل ۹۰ به ۱۰ را به خوبی شناختهاید، کاری که باید بکنید این است که با بستن این صفحه آن را از یاد نبرید و آن را در موقعیتهای واقعی در زندگیتان به کار بگیرید.
فقط یک بار امتحان کنید، مثلاً در یک جر و بحث سعی کنید همه چیز را به طرز مثبت تغییر دهید و اگر همه چیز خوب پیش رفت فکر کنید که اگر این کار را نمیکردید چه اتفاقهایی میتوانست بیفتد. مداد سیاهی که من دارم میتواند اثرهای چند صد هزار دلاری خلق کند اما من نمیتوانم! بستگی دارد چه کسی، چطوری از آن استفاده کند. اصل ۹۰ به ۱۰ و امثال آن میتوانند بدترین زندگیها را به بهترین زندگیها تبدیل کنند. باز هم بستگی به این دارد که چه کسی، چطوری از آن استفاده کند.
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ
@drebusiness
این اصل میتونه زندگیتون رو متحول کنه، با دقت بخونید...
این اصل میگوید،۱۰ درصد زندگی خارج از کنترل، ولی ۹۰ درصد آن تحت کنترل ماست و خوب یا بد بودن آن به عکس العمل ما مربوط میشود. تأخیر ساعت پرواز هواپیما، خراب شدن ماشین یا فوت یکی از نزدیکان مان دست ما نیست، ما روی این ۱۰ درصد کنترلی نداریم ولی ۹۰ درصد باقی متفاوت است! نگذارید مردم روی زندگی شما تأثیر منفی بگذارند، هر عکس العملی میتواند بدترین شرایط را به بهترین شرایط تبدیل کند. به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشستهاید که یکدفعه دست دختر کوچکتان به لیوان چای میخورد و محتویات آن روی لباس شما میریزد. چیزی که اتفاق افتاده ابداً تحت کنترل شما نبوده است. اما کاری که شما بعد از افتادن این اتفاق میکنید همه چیز را مشخص میکند؛ شما عصبانی میشوید و سر دخترتان داد میزنید. او شروع به گریه کردن میکند.
حالا با خشم، همسرتان را به خاطر گذاشتن لیوان چای روی لبه میز دعوا میکنید و با عجله میروید بالا و لباستان را عوض میکنید و بر میگردید پایین. اما میبینید دخترتان به خاطر گریه کردن نتوانسته صبحانهاش را تمام کند و برای مدرسه رفتن آماده شود. سرویس دخترتان میرود! همسرتان باید سریع برود سر کار، شما ماشین را بر میدارید تا دخترتان را به مدرسه برسانید. چون عجله دارید جایی که باید با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنید با سرعت ۹۰ کیلومتر رانندگی میکنید. شما بعد از هدر دادن ۳۵ هزار تومان برای جریمه سرعت غیرمجاز با ۱۵ دقیقه تأخیر به مدرسه میرسید. دخترتان با عجله بدون خداحافظی به طرف در میدود. شما نیز با نیم ساعت تأخیر به محل کارتان میرسید، اما میبینید کیفتان را فراموش کردهاید! روز شما خراب میشود و همینطور خرابتر. بالاخره با خستگی بر میگردید خانه و بدیهی است که جو خانه مثل هر روز نیست و همسر و دخترتان از شما دلخور هستند و هرسه شما روز بدی داشتهاید. چرا؟ به خاطر عکس العمل شما هنگام صبحانه خوردن. چرا شما روز افتضاحی داشتید؟
الف تقصیر چای بود؟
ب تقصیر دخترتان بود؟
پ تقصیر پلیس بود؟
ت تقصیر خودتان بود؟
جواب قطعاً «ت» است. ریختن چای تقصیر شما نبود اما عکس العمل شما به ریختن چای تنها در همان ۵ ثانیه، روز شما را خراب کرد. حالا ببینید این روز میتوانست چگونه باشد؛ چای روی لباس شما میریزد. دخترتان خیلی ناراحت میشود. شما میگویید «عیبی ندارد عزیزم، دفعه بعد حواست را بیشتر جمع کن.» حوله را از روی صندلی بر میدارید و سریع میروید بالا، پیراهن دیگری میپوشید و کیفتان را بر میدارید و سریع میآیید پایین، در همین لحظه دخترتان را از پنجره میبینید که سوار سرویس شد و برای شما دست تکان داد. شما ۵ دقیقه زودتر به کارتان میرسید، به همکارانتان سلام میکنید و با نشاط و انرژی روی کارتان تمرکز میکنید. دو سناریوی مختلف، شروعهای یکسان، پایانهای خیلی متفاوت! چرا؟ به خاطر عکس العمل شما! اجازه ندهید اتفاقهای مختلف، روز و زندگی شما را مختل کند چون هر عکس العمل اشتباه میتواند ضرر زیادی به همراه داشته باشد. به شما میگویند شاید از کارتان اخراج شوید؟ به جای اینکه عزا بگیرید و بی خواب بشوید دنبال یک کار تازه باشید. قبول دارم وقتی واقعاً این موضوع پیش بیاید کار سختی است و نمیشود راجع به چیز دیگری حرف زد ولی سعیتان را بکنید. خواهید دید که قویتر و قویتر میشوید.
هواپیما تأخیر دارد؟ برنامه کاریتان را به هم زده است؟ به جای فحش دادن به زمین و زمان و اخم کردن به مهماندارها از وقتتان برای یاد گرفتن چیزهای تازه یا شناختن بقیه مسافرها استفاده کنید. گاهی این کارها که به نظر مسخره میآیند (مثلاً ً شناختن سایر مسافرها هنگام تأخیر پرواز) زندگیتان را طوری متحول میکند که خودتان باورتان نمیشود. فرصتهای خوب همیشه آن لحظه که انتظار دارید سر راهتان نمیآیند گاهی باید خودتان ماجرا جو باشید و آنها را پیدا کنید. عصبانی بودن و از روی عصبانیت رفتار کردن، همه چیز را بدتر میکند. اکنون اصل ۹۰ به ۱۰ را به خوبی شناختهاید، کاری که باید بکنید این است که با بستن این صفحه آن را از یاد نبرید و آن را در موقعیتهای واقعی در زندگیتان به کار بگیرید.
فقط یک بار امتحان کنید، مثلاً در یک جر و بحث سعی کنید همه چیز را به طرز مثبت تغییر دهید و اگر همه چیز خوب پیش رفت فکر کنید که اگر این کار را نمیکردید چه اتفاقهایی میتوانست بیفتد. مداد سیاهی که من دارم میتواند اثرهای چند صد هزار دلاری خلق کند اما من نمیتوانم! بستگی دارد چه کسی، چطوری از آن استفاده کند. اصل ۹۰ به ۱۰ و امثال آن میتوانند بدترین زندگیها را به بهترین زندگیها تبدیل کنند. باز هم بستگی به این دارد که چه کسی، چطوری از آن استفاده کند.
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ
@drebusiness
۵ قانون برتر دنیا که دوسشون دارم:
۱- قانون مورفی:
از هرچی بیشتر بترسی، بیشتر اتفاق میفته.
۲- قانون کیدلین:
اگه بتونی یه مشکل رو به طور واضح رو کاغذ بنویسی، اون وقت اون موضوع نصفش حل شده.
۳- قانون گیلبرت:
بزرگترین مشکل در محل کار اینه که کسی بهت نمیگه که چیکار باید بکنی.
۴- قانون ویلسون:
اگه اطلاعات و هوش رو همیشه در درجه اول قرار بدی، اون وقت پول همینجوری میاد.
۵- قانون فالکْند:
وقتی مجبور نیستی که تصمیمی بگیری، پس تصمیمی نگیر.
کانال مدیریت ودیجیتال مارکتینگ_تبلیغات
https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
☘
۱- قانون مورفی:
از هرچی بیشتر بترسی، بیشتر اتفاق میفته.
۲- قانون کیدلین:
اگه بتونی یه مشکل رو به طور واضح رو کاغذ بنویسی، اون وقت اون موضوع نصفش حل شده.
۳- قانون گیلبرت:
بزرگترین مشکل در محل کار اینه که کسی بهت نمیگه که چیکار باید بکنی.
۴- قانون ویلسون:
اگه اطلاعات و هوش رو همیشه در درجه اول قرار بدی، اون وقت پول همینجوری میاد.
۵- قانون فالکْند:
وقتی مجبور نیستی که تصمیمی بگیری، پس تصمیمی نگیر.
کانال مدیریت ودیجیتال مارکتینگ_تبلیغات
https://www.tg-me.com/مدیریت و دیجیتال مارکتینگ/com.drebusiness
☘
Telegram
مدیریت و دیجیتال مارکتینگ_ تبلیغات
چکیده اطلاعات آموزشی مدیریت ودیجیتال مارکتینگ
عضویت در این کانال رایگان هست @drebusiness
عضویت در این کانال رایگان هست @drebusiness
💢نشانه های نشخوارفکری
- تمرکز روی تغییر دادن چیزهایی که نمیتوان کنترل کرد.
- تصور کردن بدترین سناریو با نتیجه ممکن در ذهن.
- نگرانی بی وقفه و فکر کردن به اما و اگرها
- بی خوابی شبانه و احساس خاموش نشدن ذهن.
- احساس گیر کردن در زندگی و ناتوانی در پیشبرد اهداف.
- ترس از تصمیم های اشتباه و هیچ اقدامی نکردن.
- فکر کردن به شرایط و اتفاقات گذشته
- مرور بی وقفه اشتباهات قبلی در ذهن.
- تمرکز روی تغییر دادن چیزهایی که نمیتوان کنترل کرد.
- تصور کردن بدترین سناریو با نتیجه ممکن در ذهن.
- نگرانی بی وقفه و فکر کردن به اما و اگرها
- بی خوابی شبانه و احساس خاموش نشدن ذهن.
- احساس گیر کردن در زندگی و ناتوانی در پیشبرد اهداف.
- ترس از تصمیم های اشتباه و هیچ اقدامی نکردن.
- فکر کردن به شرایط و اتفاقات گذشته
- مرور بی وقفه اشتباهات قبلی در ذهن.
☑️ بازاریابی معکوس
🔹 گاهی اوقات پیش میآید که «تقاضا برای محصولتان بیشتر از توان عرضه شماست»؛ مثل شرایطی که کارخانههای خودروسازی با آن مواجهاند
🔸 در این شرایط، شما به عنوان یک بازاریاب حرفهای باید تقاضا برای محصول یا خدمتتان را کاهش بدهید
🔹 به کاهش تقاضا برای یک محصول یا خدمت اصطلاحاً بازاریابی معکوس (Demarketing) میگویند که برخلاف بازاریابی، شرکت سعی میکند فروش یک محصول یا خدمت را به هر دلیلی کاهش دهد
🔸 اصلیترین استراتژیهای بازاریابی معکوس:
1️⃣ حذف برخی از ویژگی های محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا
2️⃣ پولی کردن برخی از ویژگی های محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا
3️⃣ افزایش قیمت محصول یا خدمت به صورت موقت و در زمان اوج تقاضا یا کاهش قیمت محصول یا خدمت به صورت موقت و در زمان افت تقاضا
4️⃣ سخت کردن فرایند خرید محصول یا خدمت
5️⃣ حذف خدمات ارزش افزوده همراه محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا یا ارائه خدمات ارزش افزوده بیشتر در زمان افت تقاضا
6️⃣ حذف یا کاهش گارانتی و خدمات پس از فروش در زمان اوج تقاضا یا افزایش گارانتی و خدمات پس از فروش در زمان افت تقاضا
7️⃣ افزودن عوارض، مالیات یا موارد این چنینی در زمان اوج تقاضا
8️⃣ محدود کردن شبکه های عرضه محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا
9️⃣ توقف یا کاهش شدید تبلیغ محصول یا خدمت یا محدودسازی تبلیغات آن
📍
🔹 گاهی اوقات پیش میآید که «تقاضا برای محصولتان بیشتر از توان عرضه شماست»؛ مثل شرایطی که کارخانههای خودروسازی با آن مواجهاند
🔸 در این شرایط، شما به عنوان یک بازاریاب حرفهای باید تقاضا برای محصول یا خدمتتان را کاهش بدهید
🔹 به کاهش تقاضا برای یک محصول یا خدمت اصطلاحاً بازاریابی معکوس (Demarketing) میگویند که برخلاف بازاریابی، شرکت سعی میکند فروش یک محصول یا خدمت را به هر دلیلی کاهش دهد
🔸 اصلیترین استراتژیهای بازاریابی معکوس:
1️⃣ حذف برخی از ویژگی های محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا
2️⃣ پولی کردن برخی از ویژگی های محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا
3️⃣ افزایش قیمت محصول یا خدمت به صورت موقت و در زمان اوج تقاضا یا کاهش قیمت محصول یا خدمت به صورت موقت و در زمان افت تقاضا
4️⃣ سخت کردن فرایند خرید محصول یا خدمت
5️⃣ حذف خدمات ارزش افزوده همراه محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا یا ارائه خدمات ارزش افزوده بیشتر در زمان افت تقاضا
6️⃣ حذف یا کاهش گارانتی و خدمات پس از فروش در زمان اوج تقاضا یا افزایش گارانتی و خدمات پس از فروش در زمان افت تقاضا
7️⃣ افزودن عوارض، مالیات یا موارد این چنینی در زمان اوج تقاضا
8️⃣ محدود کردن شبکه های عرضه محصول یا خدمت در زمان اوج تقاضا
9️⃣ توقف یا کاهش شدید تبلیغ محصول یا خدمت یا محدودسازی تبلیغات آن
📍
☑️معنی رنگ ها در لوگو
🔹انتخاب رنگ لوگوی کسب و کار خود تا حد زیادی به فعالیتها، محصولات و مخاطبان شما بستگی دارد. برای مثال آبی رنگ مورد علاقه 57 درصد مردان و 37 درصد زنان است؛ بنابراین اگر مخاطبان شما بیشتر مردان هستند و در حوزه مالی فعالیت میکنند (میخواهید حس امنیت و اعتبار به مخاطب بدهید)، بدون شک آبی انتخاب خوبی است. کسب و کارهایی که در حوزه محیط زیست، محصولات ارگانیک یا مالی فعالیت میکنند نیز میتوانند از رنگ سبز بهره بگیرند.
پیشنهاد میشود از حداقل دو رنگ در لوگوی خود استفاده کنید چراکه برای طراحی بستهبندی محصولات، وبسایت، کارت ویزیت و سایر اقلام سازمانی دستتان بازتر خواهد بود.
🔹انتخاب رنگ لوگوی کسب و کار خود تا حد زیادی به فعالیتها، محصولات و مخاطبان شما بستگی دارد. برای مثال آبی رنگ مورد علاقه 57 درصد مردان و 37 درصد زنان است؛ بنابراین اگر مخاطبان شما بیشتر مردان هستند و در حوزه مالی فعالیت میکنند (میخواهید حس امنیت و اعتبار به مخاطب بدهید)، بدون شک آبی انتخاب خوبی است. کسب و کارهایی که در حوزه محیط زیست، محصولات ارگانیک یا مالی فعالیت میکنند نیز میتوانند از رنگ سبز بهره بگیرند.
پیشنهاد میشود از حداقل دو رنگ در لوگوی خود استفاده کنید چراکه برای طراحی بستهبندی محصولات، وبسایت، کارت ویزیت و سایر اقلام سازمانی دستتان بازتر خواهد بود.
☑️آیا اهداف فروشتان به قدر کافی هوشمند است؟
👈هدف فروش هوشمند:
1️⃣ دقیق است: هدف فروش دقیقی را برای خودتان بنویسید نه هدف مبهم و کلی.
❇️هدف «جذب مشتری جدیدی که تا پایان ماه جاری حداقل یک بار خرید کند » خیلی دقیقتر از «جذب مشتری جدید» است
2️⃣ قابل اندازهگیری است: هدف فروشی که در آن عدد نباشد، هدف نیست.
❇️هدف «جذب 3 مشتری جدید که تا پایان ماه جاری حداقل یک بار خرید کنند» یک هدف قابل اندازهگیری است
3️⃣ واقعی است: تعیین هدف با خیال پردازی تفاوت دارد.
❇️اگر در 6 ماه گذشته حتی یک مشتری جدید هم جذب نکردهاید، هدف جذب 3 مشتری جدید غیرواقعی است
4️⃣ با هدفهای شرکت مرتبط است: هدف فروش باید با اهداف شرکت هماهنگ باشد.
❇️اگر شرکت روی حفظ مشتریان فعلی و فروش بیشتر به آنها تاکید دارد، نباید هدف «جذب مشتری جدید» را انتخاب کنید
5️⃣ زمانبندی شده است: باید هدف را به صورت دقیق زمانبندی کنید.
❇️هدف «جذب 1 مشتری جدید تا پایان هفته آینده» یک هدف زمانبندی شده است.
📍
👈هدف فروش هوشمند:
1️⃣ دقیق است: هدف فروش دقیقی را برای خودتان بنویسید نه هدف مبهم و کلی.
❇️هدف «جذب مشتری جدیدی که تا پایان ماه جاری حداقل یک بار خرید کند » خیلی دقیقتر از «جذب مشتری جدید» است
2️⃣ قابل اندازهگیری است: هدف فروشی که در آن عدد نباشد، هدف نیست.
❇️هدف «جذب 3 مشتری جدید که تا پایان ماه جاری حداقل یک بار خرید کنند» یک هدف قابل اندازهگیری است
3️⃣ واقعی است: تعیین هدف با خیال پردازی تفاوت دارد.
❇️اگر در 6 ماه گذشته حتی یک مشتری جدید هم جذب نکردهاید، هدف جذب 3 مشتری جدید غیرواقعی است
4️⃣ با هدفهای شرکت مرتبط است: هدف فروش باید با اهداف شرکت هماهنگ باشد.
❇️اگر شرکت روی حفظ مشتریان فعلی و فروش بیشتر به آنها تاکید دارد، نباید هدف «جذب مشتری جدید» را انتخاب کنید
5️⃣ زمانبندی شده است: باید هدف را به صورت دقیق زمانبندی کنید.
❇️هدف «جذب 1 مشتری جدید تا پایان هفته آینده» یک هدف زمانبندی شده است.
📍
💢نحوه کار با افراد تازه وارد:
وقتی افراد جدیدی به تیمتان اضافه می شوند وظیفه دارید که سریع تشویق شان کنید‼️
در 30 روز اول کاری شان بیشتر کنارشان باشید؛ هدف هایشان و دلایل شراکت در این کار را به یادشان بیاورید و موفقیت های کوچک و بزرگ شان را جشن بگیرید‼️
همیشه یادتان باشد اولین تماس تلفنی کاری، اولین جذب مشتری یا ثبت نام اولین ورودی تان چطور بود و چه هیجانی داشتید.
نکته ای که نباید یادتان برود این است که هیچ وقت به جای آن ها کار نکنید، باید خودشان کار کنند؛ در جلسات مشارکت شان دهید، درباره ی چگونگی ادامه لیست شان به آن ها ایده دهید، راهکار های جدید فروش را به آن ها آموزش دهید و...
وقتی افراد جدیدی به تیمتان اضافه می شوند وظیفه دارید که سریع تشویق شان کنید‼️
در 30 روز اول کاری شان بیشتر کنارشان باشید؛ هدف هایشان و دلایل شراکت در این کار را به یادشان بیاورید و موفقیت های کوچک و بزرگ شان را جشن بگیرید‼️
همیشه یادتان باشد اولین تماس تلفنی کاری، اولین جذب مشتری یا ثبت نام اولین ورودی تان چطور بود و چه هیجانی داشتید.
نکته ای که نباید یادتان برود این است که هیچ وقت به جای آن ها کار نکنید، باید خودشان کار کنند؛ در جلسات مشارکت شان دهید، درباره ی چگونگی ادامه لیست شان به آن ها ایده دهید، راهکار های جدید فروش را به آن ها آموزش دهید و...
💢مهربانی هیچ جایگاهی در مذاکره ندارد
👈لیگ تامپسون در کتاب خود به نام «53 اصل مذاکره» مینویسد:
👈فرض کنید در حال مذاکره بر سر تقسیم یک کیک با کسی هستید که او را قبول دارید و تحسین میکنید. در تقسیم این کیک، چه سهمی از آن را برای خودتان برمیدارید و چقدر را به طرف مقابل میدهید؟ احتمالاً میگویید نصف کیک را برای خودتان برمیدارید و نصف دیگر آن را به طرف مقابل میدهید
👈حالا فرض کنید با کسی بر سر تقسیم همان کیک مذاکره میکنید که نسبت به وی بیاعتمادید و به وی احترام نمیگذارید. در این حالت، چه سهمی از کیک را برای خودتان برمیدارید و چقدر آن را به طرف مقابل میدهید؟ احتمالاً میکوشید سهم بیشتری را برای خودتان بردارید و کمترین سهم را به طرف مقابل بدهید
👈در حالت اول، میخواهید کیک را بین خودتان و طرف مقابل به صورت مساوی تقسیم کنید که نشان میدهد حاضر نیستید از سهمتان بگذرید. در حالت دوم هم که قطعا از سهمتان نمیگذرید
👈این دو وضعیت کاملاً متضاد، نکته مهمی را در مذاکره آشکار میکنند: در مذاکره، مستقل از این که طرف مقابل را دوست داریم یا از او متنفریم، سعی میکنیم منافعمان را به صورت حداکثری تامین کنیم
👈به بیان دیگر، اگر به طرف مقابل احترام بگذاریم، تلاش میکنیم انصاف را رعایت کنیم ولی اگر به این گونه نباشد، به احتمال زیاد انصاف را رعایت نمیکنیم
👈این مثال فرضی نشان میدهد که مهربانی، علاقه و احترام به طرف مقابل و تلاش برای حفظ رابطه با او، نقش چندانی در یک مذاکره ندارد و نباید تصور کنیم این عوامل روی شیوه مذاکره طرف مقابلمان تاثیر میگذارد
👈به بیان دیگر، خیلی سادهلوحانه است که فکر کنیم طرف مقابل چون به ما علاقه دارد و به ما احترام میگذارد، پس حاضر است از منافعاش بگذرد
👈پس همواره در مذاکره باید به این موضوع فکر کنیم که قرار نیست نه ما و نه طرف مقابلمان از منافعمان بگذریم چون به یکدیگر علاقه داریم و به هم احترام میگذاریم
👈به همین دلیل است که میگویند دوستی جای خود، مذاکره حرفهای هم جای خود
✍مارکتینگ آز
👈لیگ تامپسون در کتاب خود به نام «53 اصل مذاکره» مینویسد:
👈فرض کنید در حال مذاکره بر سر تقسیم یک کیک با کسی هستید که او را قبول دارید و تحسین میکنید. در تقسیم این کیک، چه سهمی از آن را برای خودتان برمیدارید و چقدر را به طرف مقابل میدهید؟ احتمالاً میگویید نصف کیک را برای خودتان برمیدارید و نصف دیگر آن را به طرف مقابل میدهید
👈حالا فرض کنید با کسی بر سر تقسیم همان کیک مذاکره میکنید که نسبت به وی بیاعتمادید و به وی احترام نمیگذارید. در این حالت، چه سهمی از کیک را برای خودتان برمیدارید و چقدر آن را به طرف مقابل میدهید؟ احتمالاً میکوشید سهم بیشتری را برای خودتان بردارید و کمترین سهم را به طرف مقابل بدهید
👈در حالت اول، میخواهید کیک را بین خودتان و طرف مقابل به صورت مساوی تقسیم کنید که نشان میدهد حاضر نیستید از سهمتان بگذرید. در حالت دوم هم که قطعا از سهمتان نمیگذرید
👈این دو وضعیت کاملاً متضاد، نکته مهمی را در مذاکره آشکار میکنند: در مذاکره، مستقل از این که طرف مقابل را دوست داریم یا از او متنفریم، سعی میکنیم منافعمان را به صورت حداکثری تامین کنیم
👈به بیان دیگر، اگر به طرف مقابل احترام بگذاریم، تلاش میکنیم انصاف را رعایت کنیم ولی اگر به این گونه نباشد، به احتمال زیاد انصاف را رعایت نمیکنیم
👈این مثال فرضی نشان میدهد که مهربانی، علاقه و احترام به طرف مقابل و تلاش برای حفظ رابطه با او، نقش چندانی در یک مذاکره ندارد و نباید تصور کنیم این عوامل روی شیوه مذاکره طرف مقابلمان تاثیر میگذارد
👈به بیان دیگر، خیلی سادهلوحانه است که فکر کنیم طرف مقابل چون به ما علاقه دارد و به ما احترام میگذارد، پس حاضر است از منافعاش بگذرد
👈پس همواره در مذاکره باید به این موضوع فکر کنیم که قرار نیست نه ما و نه طرف مقابلمان از منافعمان بگذریم چون به یکدیگر علاقه داریم و به هم احترام میگذاریم
👈به همین دلیل است که میگویند دوستی جای خود، مذاکره حرفهای هم جای خود
✍مارکتینگ آز
✨مشهور ترین تکنیکهای مدیریت زمان
۱ - تکنیک GTD
شاید بتوان گفت GTD مشهورترین تکنیک مدیریت زمان در دنیا باشد. ایده اصلی این تکنیک آن است که شخص ابتدا باید کارها را از ذهن خود خارج کند و روی کاغذ بیاورد؛ با این کار ذهن تنها روی کارهای نوشته شده تمرکز خواهد کرد و از یادآوری اینکه چه کاری باید انجام دهد رها می شود.
۲ - تکنیک Pomodoro
این تکنیک یک روش ایتالیایی است که یاد گرفتن آن چندان زمان زیادی نمیبرد.
در این روش شما با استفاده از یک تایمر انجام کارها را به محدوده های ۲۵ دقیقه ای تقسیم کرده و بین هر ۲۵ دقیقه ۳ تا ۵ دقیقه زمان استراحت قرار دارد و سپس کار بعدی شروع می شود.
۳ - تکنیک تمرکز فرانکلین کاوی
مبنای این روش اولویت بندی کارها میباشد.
کارها را براساس سرعت انجام در یک ماتریس طبقه بندی میکنیم. با مشخص کردن کارهای کم اهمیت تر بیشتر بر روی کارهایی تمرکز کنیم که ارزش بالاتری دارد.
۱ - تکنیک GTD
شاید بتوان گفت GTD مشهورترین تکنیک مدیریت زمان در دنیا باشد. ایده اصلی این تکنیک آن است که شخص ابتدا باید کارها را از ذهن خود خارج کند و روی کاغذ بیاورد؛ با این کار ذهن تنها روی کارهای نوشته شده تمرکز خواهد کرد و از یادآوری اینکه چه کاری باید انجام دهد رها می شود.
۲ - تکنیک Pomodoro
این تکنیک یک روش ایتالیایی است که یاد گرفتن آن چندان زمان زیادی نمیبرد.
در این روش شما با استفاده از یک تایمر انجام کارها را به محدوده های ۲۵ دقیقه ای تقسیم کرده و بین هر ۲۵ دقیقه ۳ تا ۵ دقیقه زمان استراحت قرار دارد و سپس کار بعدی شروع می شود.
۳ - تکنیک تمرکز فرانکلین کاوی
مبنای این روش اولویت بندی کارها میباشد.
کارها را براساس سرعت انجام در یک ماتریس طبقه بندی میکنیم. با مشخص کردن کارهای کم اهمیت تر بیشتر بر روی کارهایی تمرکز کنیم که ارزش بالاتری دارد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این درسته انگیزه محرک قوی برایِ پیشرفته اما گاهی ممکنه میزانِ انگیزمون در طول زندگی کم بشه و معیار ثابتی نیست،اما در مقابلِ اون نظم شاید محرکِ پر قدرتی نباشه ولی ثبات داره و میتونه مارو راحت تر به هدفمون نزدیک کنه،هردوی این ها مکمل هم هستن اما فکر میکنم برای رسیدن به هدفِ خاصی خودِ نظم هم به تنهایی میتونه کارش رو درست انجام بده.
*👇چگونه مدیران، تبدیل به رهبر میشوند؟*
مقاله ای از مجله مدیریتی هاروارد
Harvard business review
🌒بسیاری از ستاره های برجسته در شرکتها، زمانی که از رهبری یک عملیات به رهبری یک سازمان منصوب شده و برای اولین بار مسئولیت سود و زیان و نظارت بر کل عملیات سازمان را به عهده میگیرند، دچار لغزش میشوند. به منظور درک واقعیت، با نگاهی عمیق به این نقطه عطف بحرانی، مصاحبههای جامع و گستردهای با بیش از ۴۰ مدیر اجرایی انجام شد.
⚫نتایج نشان داد برای اینکه این جابهجایی با موفقیت انجام شود، مدیران باید به شیوهای زیرکانه تغییراتی در مهارتهای رهبری خود ایجاد کنند که میتوان از آن به عنوان هفت مرحله گذار یاد کرد:
🌎گذار از یک متخصص به رهبری با دانش کلان عمومی:
✔️اولین چالش، تغییر از رهبری یک واحد ساده به نظارت بر کل عملکرد کسبوکار است. رهبران سازمانی باید قادر باشند اولا تصمیماتی اتخاذ کنند که برای کل کسبوکار مفید باشد،
ثانیا استعداد افراد تیم خود را ارزیابی کنند. رهبران باید بتوانند به زبان تمامی بخشهای سازمانی صحبت کرده و در صورت لزوم مفاهیم را تفسیر کنند و از معیارهای مناسبی جهت ارزیابی و به کارگیری افراد در زمینههایی که خود تخصص ندارند، بهره گیرند.
🟫گذار از یک تحلیلگر به فردی با قابلیت ایجاد ائتلاف بین اجزا:
اولین مسوولیت رهبران سازمانی، جذب، توسعه و مدیریت افرادی است که در فعالیتهای خاص کسبوکار مهارت دارند. هنر رهبر سازمانی، توانایی ایجاد یکپارچگی بین دانش جمعی تیمها و برقراری توازن مناسب جهت حل مسائل مهم سازمانی است.
🟧گذر از یک فرد ماهر و باتدبیر به یک استراتژیست:
رهبرانی که از آنها به عنوان رهبرانی با تاکتیک قوی یاد میشود، همواره پرورش سه مهارت تغییر سطح، درک الگوها و شبیهسازی ذهنی را مدنظر دارند. تغییر سطح به معنی توانایی شناسایی زمان مناسب برای تمرکز بر جزئیات یا تمرکز بر کلیات به طور جداگانه و چگونگی ایجاد ارتباط بین این دو میباشد. درک الگوها به معنی توانایی ایجاد تمایز بین روابط سببی و سایر عوامل مهم در کسبوکارهای پیچیده و محیط اطراف آن است و شبیهسازی ذهنی نیز به معنی توانایی پیشبینی واکنشهای ممکن از سوی عوامل کلیدی خارج از سازمان (شامل رقبا، قانونگذاران، رسانهها و عموم) نسبت به تصمیمات سازمان و تعیین بهترین استراتژی میباشد.
🟨گذار از یک آجرچین به یک معمار چیره دست.
رهبران، همزمان با ارتقا به سطوح بالای سازمانی، نسبت به طراحی و تغییر معماری سازمان خود، استراتژی، ساختار، فرآیندها و مبانی مهارتی مسوولیت پیدا میکنند. برای تبدیل شدن به یک معمار سازمانی موثر، آنها باید تفکر سیستماتیک داشته باشند.
🟪گذار ِاز یک حلال مشکلات به یک قانون گذار.
هر چند که اکثر مدیران در زمینه حل مشکلات در سازمان بسیار توانمند هستند؛ با این وجود، زمانی که رهبران سازمانی میشوند، باید کمتر بر حل مشکلات تمرکز کرده و توجه خود را به تعریف مشکلاتی که سازمان باید به مقابله با آنها بپردازد، معطوف کنند.
⬛گذار از یک جنگجو به یک دیپلمات.
دیپلماتهای شرکتهای بزرگ از ابزار های دیپلماسی، شامل مذاکره، ترغیب، مدیریت تعارض و ایجاد اتحاد، برای شکل دادن به محیط کسبوکار به منظور حمایت از اهداف استراتژیک بهره میگیرند. در این راستا، آنها با رقبای خود، همکاری میکنند.
🌑گذار از نقش یک حامی به فردی با نقش رهبری.
در نهایت، تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی حرکت زیر چراغ روشن است. مدیران در همه سطوح تاحدی نقش الگو را ایفا میکنند؛ اما در سطح سازمانی تاثیر آنها بسیار زیاد است، به طوریکه همه افراد به چشم الگوی رفتارها و نگرشهای «صحیح» به آنها مینگرند.
مقاله ای از مجله مدیریتی هاروارد
Harvard business review
🌒بسیاری از ستاره های برجسته در شرکتها، زمانی که از رهبری یک عملیات به رهبری یک سازمان منصوب شده و برای اولین بار مسئولیت سود و زیان و نظارت بر کل عملیات سازمان را به عهده میگیرند، دچار لغزش میشوند. به منظور درک واقعیت، با نگاهی عمیق به این نقطه عطف بحرانی، مصاحبههای جامع و گستردهای با بیش از ۴۰ مدیر اجرایی انجام شد.
⚫نتایج نشان داد برای اینکه این جابهجایی با موفقیت انجام شود، مدیران باید به شیوهای زیرکانه تغییراتی در مهارتهای رهبری خود ایجاد کنند که میتوان از آن به عنوان هفت مرحله گذار یاد کرد:
🌎گذار از یک متخصص به رهبری با دانش کلان عمومی:
✔️اولین چالش، تغییر از رهبری یک واحد ساده به نظارت بر کل عملکرد کسبوکار است. رهبران سازمانی باید قادر باشند اولا تصمیماتی اتخاذ کنند که برای کل کسبوکار مفید باشد،
ثانیا استعداد افراد تیم خود را ارزیابی کنند. رهبران باید بتوانند به زبان تمامی بخشهای سازمانی صحبت کرده و در صورت لزوم مفاهیم را تفسیر کنند و از معیارهای مناسبی جهت ارزیابی و به کارگیری افراد در زمینههایی که خود تخصص ندارند، بهره گیرند.
🟫گذار از یک تحلیلگر به فردی با قابلیت ایجاد ائتلاف بین اجزا:
اولین مسوولیت رهبران سازمانی، جذب، توسعه و مدیریت افرادی است که در فعالیتهای خاص کسبوکار مهارت دارند. هنر رهبر سازمانی، توانایی ایجاد یکپارچگی بین دانش جمعی تیمها و برقراری توازن مناسب جهت حل مسائل مهم سازمانی است.
🟧گذر از یک فرد ماهر و باتدبیر به یک استراتژیست:
رهبرانی که از آنها به عنوان رهبرانی با تاکتیک قوی یاد میشود، همواره پرورش سه مهارت تغییر سطح، درک الگوها و شبیهسازی ذهنی را مدنظر دارند. تغییر سطح به معنی توانایی شناسایی زمان مناسب برای تمرکز بر جزئیات یا تمرکز بر کلیات به طور جداگانه و چگونگی ایجاد ارتباط بین این دو میباشد. درک الگوها به معنی توانایی ایجاد تمایز بین روابط سببی و سایر عوامل مهم در کسبوکارهای پیچیده و محیط اطراف آن است و شبیهسازی ذهنی نیز به معنی توانایی پیشبینی واکنشهای ممکن از سوی عوامل کلیدی خارج از سازمان (شامل رقبا، قانونگذاران، رسانهها و عموم) نسبت به تصمیمات سازمان و تعیین بهترین استراتژی میباشد.
🟨گذار از یک آجرچین به یک معمار چیره دست.
رهبران، همزمان با ارتقا به سطوح بالای سازمانی، نسبت به طراحی و تغییر معماری سازمان خود، استراتژی، ساختار، فرآیندها و مبانی مهارتی مسوولیت پیدا میکنند. برای تبدیل شدن به یک معمار سازمانی موثر، آنها باید تفکر سیستماتیک داشته باشند.
🟪گذار ِاز یک حلال مشکلات به یک قانون گذار.
هر چند که اکثر مدیران در زمینه حل مشکلات در سازمان بسیار توانمند هستند؛ با این وجود، زمانی که رهبران سازمانی میشوند، باید کمتر بر حل مشکلات تمرکز کرده و توجه خود را به تعریف مشکلاتی که سازمان باید به مقابله با آنها بپردازد، معطوف کنند.
⬛گذار از یک جنگجو به یک دیپلمات.
دیپلماتهای شرکتهای بزرگ از ابزار های دیپلماسی، شامل مذاکره، ترغیب، مدیریت تعارض و ایجاد اتحاد، برای شکل دادن به محیط کسبوکار به منظور حمایت از اهداف استراتژیک بهره میگیرند. در این راستا، آنها با رقبای خود، همکاری میکنند.
🌑گذار از نقش یک حامی به فردی با نقش رهبری.
در نهایت، تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی حرکت زیر چراغ روشن است. مدیران در همه سطوح تاحدی نقش الگو را ایفا میکنند؛ اما در سطح سازمانی تاثیر آنها بسیار زیاد است، به طوریکه همه افراد به چشم الگوی رفتارها و نگرشهای «صحیح» به آنها مینگرند.